**رمان &دلنوشته**

نخونی از دستت رفته هااااااا.... :-)

قسمت سوم رمان به سیاهی شب


قسمت سوم رو در ادامه مطلب بخونید...


لطفا نظرم بدید...


تو آینه حموم به خودم نگاه کردم.تنها،ردِ سیلی بی موقعی که تو صورتم خورد مونده بود!!

به چشمام نگاه کردم.چشمایی که برق شادیِ توش زبان زد اطرافیانم بود،حالا دیگه توش برقی از شادی وجود نداشت.خسته تر از همیشه تو وان حمام دراز کشیدم.دختر مغروری نیستم اما اصلا نمیزارم عزت نفسم زیر سوال بره.اطرافیانم همیشه به زندگیم غبطه میخوردن.همین موضوع باعث شد تاهمین چندساله پیش دخترخیلی مغروری بشم؛اما ازوقتی فهمیدم عمق زندگیم چجوریه،غرورم رو کاملا کنار گذاشتم و شدم این دختری که الان هستم؛کاملا هم از اخلاق فعلیم راضیم.فکروخیالو کنار گذاشتم و بعد از یه دوش آب گرم از وان خارج شدم؛ حالم بهترشده بود.البته نمیشه گفت بدن درد نداشتم.حولمو تنم کردم.برای پوشیدن لباس به سمت کمدم رفتم؛یه لباس آستین بلند و یه شلوار کرمی پوشیدم.موهامو سشوار کشیدم.از مدل جدید موهام خوشم میومد.یک هفته پیش به آرایشگاه رفته بودم و از آرایشگر خواستم موهای بلندمو تا کتفم کوتاه کنه کلی هم غرغر کرد که چرا دارم موهای به این بلندی رو کوتاه میکنم.راس میگفت موهای خیلی بلندی داشتم تقریبا به ران پام میرسید که این بلندی موهام هم یکی از دستورات بابا بود. تمام این 17 سال زندگیم به خاطر بابا و مامان موهامو نزده بودم اما حالا دیگه برام فرقی نداره که چی ازم بخوان چون برام اهمیتی ندارن. اونا خودشون باعث شدن ازشون زده بشم درست مثل عمه کیمیا!! آخ چقدر دلم براش تنگ شده بود.اون تنها کسیه که منو درک میکنه چون اخلاقمون شبیهِ و اون میدونه چجوری از حالوهوای دپرسی منو دربیاره و به همون آنیسای گذشته برگردونه.اما از وقتی با کامران جون رفته استرالیا خیلی کمتر باهاش در ارتباطم.

برم پایین؟ نرم پایین؟ یعنی بابا خونس؟ خب آخه آنیسای گیج یکم زرنگ باش ببین ساعت رفت و آمد بابات کیه!!-به من چه که کی میره یا کی برمیگرده؟اون برام مرده میفهمی مرده!!!!!!

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم برم پایین حتی اگه بابا خونه باشه.من نباید خودمو ضعیف نشون بدم.آره همینه آنیسا!!!تو دختر قویی هستی...!!!اصلا لب به قرصی که آنوشا بهم داده بود نزدم.رابطه خوبی با دارو نداشتم.پس با همون بدن درد به سمت در رفتم.با اعتماد به نفسی که خودمم میدونستم کاذبه،از پله ها پایین رفتم.کسی تو سالن نبود به خاطر همین به سمت آشپزخونه حرکت کردم. از سالن تا آشپزخونه حدود 30متر فاصله بود و چون کف خونه از سرامیک های سیقلی پوشیده شده بود،همیشه عاشق این بودم که روی اونا لیز بخورم ولی معمولا این موقعیت کم پیش میومد چون اکثر اوقات بابا خونه بود و همین منو از انجام اینکار منع میکرد اما از الان تصمیم گرفتم اینکارو جلوی بابا هم انجام بدم تا بفهمه من هرکاری دلم بخواد میتونم انجام بدم...خودمم نمیدونستم چرا با بابا لج میکردم شاید چون هیچوقت نفهمیدم هر عملی یه عکس العملی داره!!! اما کاش هیچوقت با بابا و مامان لج نمیکردم!!کاش به جای لجبازی کمی به حرفای بابا گوش میکردم تا اون اتفاقات وحشتناک برام نمی افتد....!!!!!

بعد از کلی لیز خوردن رو سرامیکا به سمت آشپزخونه رفتم.انقدر بهم خوش گذشته بود که درد بدنم روهم فراموش کرده بودم.به ورودی آشپزخونه که رسیدم صدای پچ پچ به گوشم رسید!!دختر فوضولی نبودم به خاطر همین میخواستم برم تو که اسممو از زبون مامان شنیدم وهمین موضوع کنجکاوم کرد تا یکمی فالگوش وایسم...

مامان: حتما آنیسا بفهمه خیلی خوشحال میشه و اتفاقای دیشبو فراموش میکنه!!

آنوشا:آره مامان خوشحال میشه اما فک نکنم اتفاقای دیشبو فراموش کنه!!

مامان سکوت کرد.حرف حق جواب نداشت!!داشت؟؟

آنوشا:حالا نگفتن کی میان؟؟

یعنی کی میخواس بیاد؟؟این چندروزه که من خیلی پایین نمیومدم تا ببینم چه خبره؛بهتره از خوده آنوشا بپرسم.با صدای مامان که داشت جواب آنوشارو میداد به خودم اومدم...

مامان:نه... گفتن هروقت برسن خودشون میان.حتی به من اجازه نداد دنبالشون برم.

-یعنی دنبال کی میخواست بره؟؟!!

-- دنبال ماااااااااا.......


[ بازدید : 571 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 16 دی 1394 ] [ 18:14 ] [ نرگس و دوستاش ]

[ ]

مائده1394/10/16 ساعت 18:51
دنبال کــــــــــــــــــــــــــــــی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بمون تو خماریش تا هر وقت دلم خواس بزارم ببینی کی رو میگه
مائده1394/10/16 ساعت 18:50
چه لجباز!فکر نمی کنم بابائه اونقدرام بد باشه که دختره اینجوری کنه ها!
خو باباش تو همه تصمیماتش دخالت میکنه و دختره هم میخواد از این راه اعتراضش رو نشون بده که بدترین راهو انتخاب میکنه؛لجبازی!!!! همین لجبازی زندگیشو به گند میکشه دیگه
نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]