**رمان &دلنوشته**

نخونی از دستت رفته هااااااا.... :-)

قسمت دوم رمان از هوس تا عشق


نظر فراموش نشه دوستان...

مطالعه در ادامه مطالب...


دیگه هیچی نگفت و اجازه داد برم سر کلاس اما اصلا" حواسم به حرفاش نبود فقط و فقط لحظه شماری میکردم برای تموم شدن کلاس آخه با بچه های اکیپمون قرار گذاشته بودیم که بریم کافی شاپ همیشگی بلاخره کلاس تموم شد...بعد از کلاس از نازیلا که یکی از بهترین دوستام بود،جزوشو گرفتم تا چیزی که استاد تو اون بیست دقیقه درس داده رو داشته باشم بعدش هم با نازنین رفتیم همون کافی شاپی که همیشه با بچه های اکیپ میرفتیم.امیر علی و کیارش و نازنین منتظر ما بودن... امیر علی دو سال زود تر از بقیه مون وارد دانشگاه شده بود و برای تخصص ارتوپد تو یکی از بیمارستانا رزیدنت بود.خداییش بعد از نازنین اونو ازهمه ی بچه های اکیپمون بیشتر دوست داشتم درست مثل برادری که هیچوقت نداشتم...من و نازیلا هم که هم رشته بودیم...کیارش ونازنین هم که دندون پزشکی میخوندن من و نازیلا و کیارش هم سن بودیم.ما کاملا اتفاقی باهم آشنا شده بودیم...

هممون 21 سال داشتیم اما امیرعلی 23 سالش بود یه جورایی حکم رییس اکیپ رو داشت!!!!!!

امیر علی: خوب چه خبر سوگند؟چی میخوای سفارش بدیم؟؟؟

_ هر چی واسه خودتون سفارش دادید برا منم سفارش بدید من مشکلی ندارم

ما هم تازه دو سه مین هست که اومدیم چیزی سفارش ندادیم _

_ خوب من یه هات چاکلت و یه کیک میخورم

_ بچه ها شما چی میخواید؟؟

نازیلا: من هم یه کافه گلاسه میخورم

کیارش : من بستنی وانیلی میخوام مثل همیشه

_ نازنین تو چی میخوای؟

نازنین: هرچی واسه خودت سفارش میدی برا منم همونو سفارش بده...

امیر علی از صندلیش بلند شد و رفت تا سفارش ها رو به باجه بگه خداییش به چشم برادری پسر خیلی جذابی بود!! قد بلند با موهای لخت سیاه و ابرو های پر پشت سیاه و چشم های قهوه ای روشن چند دقیقه بعد اومد نشست

_ راستی بچه ها یه خبر دارم یه وبلاگ دیگه درست کردم برای اکیپ خودمون آدرسشو بهتون میدم فقط مخصوص خاطرات خنده داریه که تو دوران تحصیلمون داشتیم

_ خداییشم یه همچین وبلاگی لازم بود حیفه خاطرات خنده دار مارو بقیه نشنون مخصوصا" بطری بازیامونو

نازیلا : مخصوصا" حکمی که برای کیارش صادر کردیم هههه

کیارش : اصلا" خنده نداره من تا حالا تو عمرم همچین کار مزخرفی انجام نداده بودم

کیارش رو تو این بازی مجبور کردیم بره از یکی از دخترای دانشگاه که خیلی هم با هم لجن در خواست ازدواج کنه اونم جلوی همه ی رفیقای دختره!! کیارشم دلو زد به دریا و این حکم رو انجام داد البته دختره هم پاسخ خییلی مناسبی به اون داد (خخخخ)

همین موقع بود که سفارشا مونو برامون آوردن بعد از خوردن سفارشا امیر علی آدرس وب رو بهمون داد و بعدشم نخود نخود هرکه رود خانه خود...وقتی به خونه بر گشتم ساعت 4:45 دقیقه بود...

سلام سپیده خانوم من اومدم _

سلام دخترم حالت چطوره ناهار میخورید ؟ _

_ نه ممنونم سیرم راستی سپیده خانوم شما میتونید برید خونتون من مراقب خودم هستم

_ ولی خانوم درست نیست شنا رو تنها بذارم

_ نه نگران نباشید من مواظب خودم هستم چیزیم نمیشه

_ ولی اگه برای انجام کاراتون کمک نیاز داشتید...

_ در اون صورت بهتون زنگ میزنم نگران من نباشید...

_ اگه گرسنتون شد چی ؟

_ زنگ میزنم بیرون برام غذا بیارن گفتم که شما نگران من نباشید

_ اگه آقا بفهمن تنهاتون گذاشتم ناراحت میشن

_ نگران نباشید نمیزارم پدرم بفهمه دیگه هم بهونه نیارید...الان براتون آژانس میگیرم برید حاضر شید

_چشم...اما دلم گواهی بد میده خانوم...

_سپیده خانووووم!!!!؟؟؟

_چشم

********************************************************

بالا خره تونستم سپیده خانوم رو راضی کنم بره خوب الان وقته سریال مورد علاقمه...رفتم سمت تلویزیون و روشنش کردم و نشستم پای تی وی 45 دقیقه گذشت دیگه سریال هم تموم شده بود گرسنم هم بود زنگ زدم به پیتزا فروشی و یه دونه پیتزا سفارش دادم بعد از رسیدنش خوردمش...خوب حوصلم سر رفته بود تلویزیون هم که دیگه تا چند ساعت دیگه برنامه ای نداشت تصمیم گرفتم برم تو اتاقم و هرجوری که شده بگیرم بخوابم!!از پله ها رفتم بالا و رفتم تو اتاقم... رو تخت دراز کشدمو به هر نحوی که بود خوابیدم...


[ بازدید : 903 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 21 دی 1394 ] [ 19:45 ] [ نرگس و دوستاش ]

[ ]

فاطمه 81181394/10/24 ساعت 23:36
از دوستان عزیزی که رمانمو میخونن درخواست دارم اگه ایرادی توی طرز نوشتم و قلمم داشتن خیلی محترمانه بهم بگن خوب منم یه تازه کارم از همه مهم تر اینه که تا حالا رمانی نخوندم( البته دروغ نباشه تا صفحه ی سیصدو ششم رمان گناهکار و خوندم از مدرسمونم کتاب من زنده ام رو گرفتمو تا صفحه ی صدو خورده ایش خوندم ) دوستون دارم نظر بدید مطمئن باشید آدم انتقاد پذیری ام
مائده1394/10/22 ساعت 23:13
جان من نشستی سفارشاشونو نوشتی؟ولی خوب بود لایک
نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]