قسمت پنجم رمان به سیاهی شب
نظر بده بهت میگم
مطالعه قسمت پنجم رمان به سیاهی شب،در ادامه مطالب
با صدای آنوشا حرف عمه نصف موند و کامرانم یه اخم گنده کرد...
آنوشا:اه اه اه جمع کنید این بساطتتون رو حالم بد شد...چیه چرا اونجوری نگاه میکنی عمه؟؟تو چرا اخم کردی کامران؟؟ خیر سرتون تازه از سفر مثلا استرالیا برگشتین اونوقت خونه رو اینجوری رو سرتون گذاشتید؟؟؟!!!
کامران:اگه اجازه بدید سرکار خانم داشتم با زنم دو دیقه معاشقه میکردما!!!
کیمیا:خیلی ضدحال شدی آنوشا باید تو رو یه شست و شوی مغزی بدم این دانشگاه روت اثر گذاشته...دیگه با ما نمیپری،(انگشتش رو به طرف من گرفت)با باقالیا میپری!!
- کیمیا ببند لطفا...سرم رفت!!چرا نمیزاری دو دیقه این کامران تحفه رو بغل کنم؟؟!!
کیمیا:کامی شوهر خودمه دوس ندارم بغلش کنی مشکلی داری؟؟
کامران که از این موقعیت خیلی لذت میبرد،خودشو عقب کشید و رو مبل نشست و کیمیا رو هم روی ران پاش نشاند و بوسه ای بر روی موهای کیمیا که با شال خوشرنگ لیمویی پوشیده شده بود نشوند...
کامران:سوز به دلتون من....
_ _ چه خبره؟؟
[ بازدید : 528 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]